حالا پنج روز بود که تظاهرات ادامه داشت . روز اول پلیس آن چنان خشماگین به یک راهپیمایی دانشجویی حمله ور شده بود که تعداد زیادی از دانشجویان و تماشاچیان را مجروح کرده بود . واقعا چند نفر مجروح شده بودند؟نمی دانست ، هیچ کس دیگر هم نمی دانست . نمی شد گزارش های رسمی را باور کرد ، بسیاری از مجروح شدگان می ترسیدند دنبال دوا درمان بروند و دکترها هم ترجیح می دادند تعداد کسانی را که مداوا کرده بودند افشا نکنند . یا قساوت پلیس از محدوده های قابل تحمل گذشته بود ، یا صرفا عمر رژیم کنونی به سر رسیده بود بی آنکه خودش حتی متوجه بشود . دانشجویان اعلام اعتصاب کردند ، هنرپیشه ها به آنها ملحق شدند و از سوی تمام کسانی که پاول از تظاهرات های قبلی می شناخت شان حمایت شدند ، و این بار آنهایی هم که تا کنون خاموش مانده بودند از آن ها حمایت کردند . حالا تعدادشان آن قدر زیاد بود که فقط تیراندازی می توانست متفرق شان کند .
 
 
ایوان کلیما - در انتظار تاریکی ، در انتظار روشنایی - مترجم : فروغ پوریاوری

هیچ نظری موجود نیست: