وقتی انسان جانوری در حال مرگ می بیند وحشت می کند ، زیرا زوال موجودی زنده را - وجوخودش را - در نظر می آورد ؛ می بیند که موجودی زنده از حیطه ی هستی بیرون می رود . اما هنگامی که محتضر انسانی باشد ، آن هم انسانی مورد علاقه ، احساس گسیختگی نیز بر وحشت نیستی افزوده می شود ، زخمی روحی که مانند زخم جسمانی گاه کُشنده است و گاه التیام می یابد ، اما جای آن همیشه دردناک می ماند و از تماس جسمی خارجی که اسباب تحریک آن شود می گریزد .
 
 
لئون تالستوی - جنگ و صلح - مترجم : سروش حبیبی

هیچ نظری موجود نیست: