ویری برای بیلی از شکنجه های تر و تمیزی که در کتابها خوانده بود ، یا در فیلمها دیده بود ، یا از رادیو شنیده بود ، حرف زد - و از شکنجه های تر و تمیزی که خودش اختراع کرده بود . یکی از اختراعاتش فرو کردن مته دندان پزشکی ، در گوش آدم بود . از بیلی پرسید : به نظر او بدترین شکل اعدام کدام است ؟ چیزی به فکر بیلی نرسید . معلوم شد جواب درست این است : " طرف رو می بری توی بیابون و جلوی لونه ی مورچه محکم به چوب می بندی - حالیت هست ؟صورتش رو رو به بالا قرار می دی ، و به ب.ی.ض.ه.هاش و فلانش ، عسل می مالی ، بعدم ، پلک چشمانش رو با کارد از ته می بری ، تا طرف مجبور باشه ، تا لحظه مرگ ، به خورشید نگاه کنه " . بله ، رسم روزگار چنین است .
 
 
کورت ونه گات جونیر - سلاخ خانه ی شماره ی پنج - مترجم :ع . ا . بهرامی

۱ نظر:

زن قجری گفت...

از این نویسنده دقیقا همین برمیاد:دی مثل وقتی که آگاتا کریستی را بخوانی و فکر کنی که تمام این چیزهایی را که نوشته تجربه کرده!