می گویند زندگی ای که تجربه نشده ارزش زیستن ندارد . ناخمن با تجربه کردن زندگیش مخالفتی نداشت اما پس خود زندگی چه می شود؟پریروز او در کالیفرنیا بود و فردا می توانست تقریبا هرجای کره ی زمین باشد . می توانست اسمش را عوض کند ، زبان تازه ای یاد بگیرد و وجود تازه ای را آغاز کند . می توانست به کشور دیگری برود ، ازدواج کند و بچه هایی با رنگ های مختلف و چهره های شگفت آور داشته باشد . مردم همیشه این کارها را می کردند . می توانست در مغولستان گاو بچراند یا در سودان تاجر برده باشد . مراجعه به یک آژانس مسافرتی دل و جرات نمی خواست . از این غیب گوها در دفترچه تلفن پیدا می شد . ناخمن با خودش گفت " یک بلیت برای مغولستان ، یک طرفه ."
 
 
 
لئونارد مایکلز - ناخمن - مترجم : مهتاب کلانتری

هیچ نظری موجود نیست: