پا از پا بر نمی دارم  که از پله ها بالا بروم . وقتی در طبقه ی پایین آشپز دریچه ی هواکش را پس و پیش می کند ، با آن مرد که گلویش بریده شده لحظه ای زیر درخت وهم انگیز تنها می ایستم . از پلکان بالا نمی روم . محکومیم ، همه مان . زن ها لِخ لِخ کنان با ساک های خرید می گذرند . مردم می آیند و می روند . اما تو ویرانم نخواهی کرد . چون در این دَم ، در این دَم کوتاه ، با همیم . تو را به خود می فشارم . ای درد ، بیا و در کامم گیر . نیشت را در تنم فرو بر . مرا از هم بدر . می گریم ، می گریم .
 
 
ویرجینیا وولف - موج ها - مترجم : مهدی غبرایی

۲ نظر:

سعیده گفت...

سلام
مدتی است که توی گودر نوشته هاتون رو دنبال می کنم. حالا گفتم بیام توی بلاگتون از جایی نزدیکتر بخونمتون. وبلاگ خوندن حالش بیشتره تا مطلب رو توی گود خوندن. از خوندنتون لذت می برم.
واین متن آخری :
اینجاش رو خیلی دوست داشتم:ای درد ، بیا و در کامم گیر . نیشت را در تنم فرو بر . مرا از هم بدر

مریم گفت...

سلام
من اولین ودر واقع تنها کتابی که از ویرجینیا وولف خوندم ، فانوس دریایی بود.من نتونستم این کتاب رو تموم کنم الان درست یادم نیست چرا ...از لحن نوشتنش خوشم نیومد یا...یادم نمیاد!(خیلی وقت پیش بود)
ولی همین باعث شد که دیگه میلی نداشته باشم برم سراغ این نویسده ولی الان با این نوشته یه مقدار نطرم عوض شد می رم ابن کتابشو می خرم