آخرين قطار






اين باران دارد ذهنم را ميشويد
حالا ديگر هزار شاخه گل روي پنجره‌ات روييده
او ، آري ، آن دختر زياده عجيب است
چيزي در موردش نمي‌دانم
ميداني ؟ اگر تو هم چيزي نمي‌داني
لااقل بگذار تا برايت بگويم كه من چكار خواهم كرد
من ترانه‌اي خواهم نوشت
و آن را براي همه خواهم خواند
و بعد ، براي تو
بعد براي تو خواهم خواند
چرا كه تو نيز در نوشتن اين ترانه دخيل بودي
اين مي‌توانست آخرين قطار باشد
درونت را بگرد
همه مثل همند
تو مرا روي طاقچه جا گذاشتي
و حالا كسي نيست كه به او پشت دهم
اما اگر تو هم مثل مني
بگذار تا برايت بگويم ، كه من چه خواهم كرد
من
تفنگي خواهم خريد
بعد همه را از دم تيغ خواهم گذراند
و بعد
بعد از همه
نوبت توست
زيرا اين تو بودي كه مرا به جنون كشاندي
اين مي‌توانست قطار آخر باشد
وقتي زير درخت مي‌نشيند
تصويري از چه‌گوارا روي ژاكتش اخم مي‌كند
اما چه مهم است؟
او كمي هم شبيه من است
چه‌گوارا را مي‌گويم
او كمي هم شبيه من است
اگر تمام آن آشغال‌ها را از دلت بيرون بريزي
آري او كمي هم شبيه من مي‌شود

Artist : Travis
Album : Invisible Band
Track Name : Last Train

ترجمه با مقداري تصرف



هیچ نظری موجود نیست: