اخیرا به فکرم رسیده بود دوباره به کلیسای کاتولیکها ملحق شوم . می دانستم که کاتولیک ها خودکشی را گناه بزرگی به حساب می آوردند . ولی شاید ، اگر چنین بود ، می توانستند راه چاره ای پیدا کنند تا مرا منصرف کنند . البته من به زندگی بعد از مرگ ، یا آبستنی باکره یا ریاضت کشیدن یا منزه بودن آن پاپ میمون شکل یا چیزهای دیگر اصلا معتقد نبودم ، ولی لزومی نداشت که کشیش اینها را بفهمد ، می توانستم فکرم را فقط معطوف به گناهانم بکنم ، و او می توانست کمکم کند تا توبه کنم . اشکال کار در این بود که کلیسا ، حتی کلیسای کاتولیک ها هم تمام زندگی را شامل نمی شد . مهم نبود که چقدر زانو بزنی و دعا بخوانی ، باز هم باد ر.وزی سه وعده غذا بخوری و شغلی داشته باشی و در این دنیا زندگی کنی
 
 
سیلویا پلات - حباب شیشه - مترجم : گلی امامی

هیچ نظری موجود نیست: