زندگی نسل پدرم ، نسل عاملین ، یا در تعریف کردن سپری می شد یا در سکوت . ظاهرا فقط این دو امکان وجود داشت . یا مدام در باره اش حرف بزنی یا اصلا حرف نزنی . بستگی به میزان فشار یادها و خاطرات داشت و به شدت درجه پریشانی روانی. زن ها و پیرها از شب های بمباران وطن شان می گفتند . به این ترتیب آن مورد هولناک در جزئیات حل می شد ، قابل فهم می شد و اهلی : کار بازگویی آن هول و هراس در محفل های خودمانی اکثرا می کشید به تعریف لطیفه ، شوخی ، و خیلی به ندرت و ناگهان دوباره آن هراس مستولی می شد
 
 
اووِه تیم - مثلا ، برادرم - مترجم : محمود حسینی زاد 

هیچ نظری موجود نیست: