سال ها پیش یک بار فکر کردم دارم پدر می شوم . کاندوم پاره شده بود . به زن چیزی نگفته بودم ، ولی هفته ها داشتم خودم را برای نقش پدر آماده می کردم.آن رابطه تا حدی از هم گسسته بود ، اما در آن مدت زمان شک و تردیدی تازه نسبت به آن زن پیدا کردم ، عشقی لطیف بدون خودخواهی که همیشه به آن متهم شده بودم . وقتی بالاخره مشخص شده که آن زن حامله نیست ، جا خوردم و به زن خرده گرفتم ، انگار که تقصیر زن باشد . کمی بعد از هم جدا شدیم.تهمت های زشتی به او زدم که اصلا نمی توانست درک کند ، چون آن ها مربوط به زنی دیگر بود ، به زنی که فقط در افکار من وجود داشت . بعد از آن بود که دیگر دلم نمی خواست بچه داشته باشم.
 
 
پتر اشتام - اگنس - مترجم : محمود حسینی زاد

هیچ نظری موجود نیست: