فروید با تکه ای از خمیر نان که در دست چپ دارد ، بازی می کند
فروید : تصورش را بکن !یک بچه ی خردسال ، در نخستین سالهای زتدگی اش قربانی تجاوز می شود
فلی یس : از جانب یک فرد بالغ ؟
فروید : معلوم است . ترس ، اولین واکنشی است که او از خود نشان می دهد ، و بعد ، رنج و درماندگی هم به آن اضافه می شود . ولی همان طور که تو هم با شک به این قضیه نگاه می کنی ، این کودک دستخوش هیجان نشده است . مسئله ی جنسی در این سن و سال وجود ندارد . بله ، سالها می گذرد ، و اعضای بدن هم رشد می کنند ، و هنگامی که این خاطره را به یاد می آورد ، برای اولین بار دستخوش هیجان می شود . ضمنا در مواجهه با اصول اخلاقی و قوانین سفت و سختی که جامعه برایش وضع کرده ، از اینکه خود را دارای چنین هیجانی می بیند شرمنده می شود و برای دفاع از خود ، خاطره ی مزبور را به ناخود آگاهش پس می زند .
فلی یس تقریبا نظرش جلب شده است
فلی یس:خب ، بعد؟
پیرزنی گوژپشت ، با قدم های آرام به طرف میزش می رود و می نشیند . نخست تای دستمال سفره را باز می کند و بعد درِ جعبه ی قرص ها را . به نظر می رسد که از غذا خوردن لذت می برد . به تدریج ذهنش متوجه ی گفتگوی این دو مرد می شود . با حیرتی آشکار ، به حرفهای آنها گوش می دهد
فروید : خاطره مجددا ظاهر می شود ، هیجان هم تداوم پیدا می کند ، و اصول اخلاقی هر دو مورد را رد می کند . در اینجا مکانیسمهای دفاعی وارد عمل می شوند .، و کودک خود را متقاعد می کند که هیچ اتفاقی نیفتاده ، فراموش می کند . ولی از آنجا که ستیز این نیروهای متخاصم ، ستیزی است دشوار ، لذا مسئله تماما به نحوی پیش می رود که گویی این نیروها به مصالحه رسیده اند ، چون باز نمود آن ، نه فقط در ضمیر خود آگاه تجلی نمی کند بلکه چیز دیگری جایگزین آن می شود و آن را پنهان می کند ، و در عین حال مظهر آن هم می شود و این چیز دیگر ، همان اختلال عصبی ، و یا اگر مایل باشی ، علایم بیماریِ عصبی است
 
ژان پل سارتر - فیلمنامه ی فروید - مترجم : قاسم روبین

هیچ نظری موجود نیست: