دخترانی هستند که دوستشان می داریم ، مردانی که احترامشان می نهیم ، ملاطفت ، فرصتها ، لذتها ! اما این واقعیت بر جای می ماند که آدم باید با دستهای پاک به پاداشش دست بزند ، مبادا در مشتش به برگ پژمرده یا به خار بدل شود . فکر می کنم کسانی که نه به آشیان بلکه به خود سرزمین باز می گردند تا از روح جدا شده از جسم و جاودانی و تغییر ناپذیرش سراغ گیرند ، به نظر من تنهایانند . خودشان چه بسا خانه شان را بی اجاق یا خالی از مهر بنامند - آنانند که خشونت و قدرت رهایی بخش سرزمین و فریبایی حق دنیوی آن را نسبت به وفاداری و فرمانبرداریمن بهتر در می یابند . آری ! تعداد کمی از ما در می یابیم ، اما با این حال همگی  احساسش می کنیم ، و می گوییم " همگی " ، بی هیچ استثنایی ، چون آنان که احساس ندارند به حساب نمی آیند . هر ساقه ی علف ریشه در زمینی دارد که زندگی و قدرتش را از آن می گیرد ، انسان هم ریشه در زمینی دارد که ایمان و زندگیش را از آن می گیرد .
 
 
جوزف کنراد - لرد جیم - مترجم : صالح حسینی

هیچ نظری موجود نیست: