"فرومیر, آی, ای شمعک فرومیر,
آی, که نباشد زندگانی هیچ
الا سایه ای لغزان و
بازی های بازی پیشه ای نادان
که بازد چندگاهی پرخروش و جوش
نقشی اندرین میدان و
آنگه هیچ!
زندگی افسانه ای ست
کز لب شوریده مغزی
گفته آید سربه سر
خشم و خروش و غرش و غوغا,
لیک بی معنا! "

ویلیام شکسپیر - مکبث

هیچ نظری موجود نیست: