ترس زننده‌اي كه در هنگام گفت‌وگو درباره‌ي مرگ از خيالمان مي‌گذرد ، در آن اتاق خواب وجود نداشت . در سكوت محض اتاق ، در وضع مادر ، در قيافه‌ي بي‌اعتناي پدر ، در همه‌ي اينها يك خصوصيت جالبي بود كه در دل تاثير مي‌كرد ، ظرافت و فريبندگي غم بشري وجود داشت كه درك و توصيف آن از عهده‌ي بشر خارج است و به گمانم تنها موسيقي به توصيف و شرح آن توانا است . زيبايي عجيبي در آن سكوت و آرامش مطلق احساس مي‌شد ، كريلوف و زنش آرام بودند و اشك نمي‌ريختند . مثل اين‌كه آنها هم وضع شاعرانه‌ي خود را احساس و اعتراف مي‌كردند . همان‌گونه كه يك‌بار جواني آن‌ها سپري شد ، اكنون هم با اين پسر ، حق اولاد داشتن آن‌ها سپري مي‌شد . افسوس ! هميشه تا ابد .

چخوف - دشمنان - دشمنان

هیچ نظری موجود نیست: