پنجاه سال پيش كارگراي اروپا ميخواستن انقلاب كنن ، خانم فلتي . در عوض چي عايدشون شد ؟ سركوب ، جنگ و اصلاحات قطرهچكوني بازدارنده . يا حتي انبوهي از وعده و وعيدها . ... رسوايي ! و مردم عاشق رسوايي هستن ! مثل بوي كثافت خود آدمه ! ... مثلا واترگيت رو در نظر بگيرين . ... نصف كاخ سفيد از يه تبهكار حقوق ميگرفت ، رئيس اعتراف به گناه كرد ، چي شد ؟ يه كتاب پرفروش مينويسه . با ديويد فراست استاد دانشگاه آكسفورد ملاقات ميكنه و در تمام طول راه به اون اميداي كوفتي ميخنده . بعدشم كارتر قول دولت باز ميده . ميبينين پشت رسوايي وعده و وعيده .
داريوفو - مرگ تصادفي يك آنارشيست (نمايشنامه)
داريوفو - مرگ تصادفي يك آنارشيست (نمايشنامه)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر