برای خودش چای ریخت : " میگویمها دل را بزن به دریا برو جلو . به مویت قسم میخواهدت . "
گفتم : " از کجا اینقدر مطمئنی ؟"
" هرکی را تو بخواهیها او هم مجبور است تو را بخواهد . این قانون دل است . ردخور هم ندارد . آنهایی که غیر از این فکر میکنند یکخرده بفهمی نفهمی خرند . این حرفها اصلا معنی ندارد . به جان جفت دلهایم این بابا اگر یک هفته ، فقط یک هفته بیاید اینجا و تو را نبیندها تا هفته بعدش خمار است . همهاش باید خمیازه بکشد . مثل خود ما که اگر یک هفته نبینیمش باید تا هفته بعد هی خمیازه بکشیم . "
گفتم : " همه را ول کن اینرا بچسب . "
محمدرضا کاتب - هیس : مائده؟وصف؟تجلی؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر