نبوغ یعنی ناسازگاری . در دو سالگی ، ویکتور برای نشان دادن دکمه یا سوراخ ، برخلاف میلیون ها بچه ی دیگر ، خط خطی های مارپیچِ کوچک نمی کشید ،چرا؟خیلی قشنگ دایره هایش را کاملا گرد و کاملا بسته می کشید . بچه ی سه ساله ، وقتی به او می گویند که یک مربع را کپی کند ، یک گوشه ی قابل تشخیص می کشد و بعد با خطوطِ مواج یا گرد سر و ته قضیه را هم می آورد ؛ اما ویکتور در سه سالگی نه تنها با دقت کامل مربع قناس شخص محقق ( دکتر لیزا ویند ) را کپی می کرد بلکه یک مربع کوچک تر هم کنار کپی اضافه می کرد . او اصلا این مرحله ی فعالیت گرافیکی را پشت سر نگذاشت که در آن بچه ها کوپفوسلر ( آدمِ بچه قورباغه ای ) می کشند ، یا کوتوله های قوز دار با پاهایی شبیه L ، و دست هایی که به چنگک ختم می شود ؛ اصلا به طور کلی شکل آدم نمی کشید و وقتی بابا ( دکتر اریک ویند ) به او اصرار می کرد که مامان ( دکتر لیزا ویند ) را بکشد ، انحناهای قشنگی رسم می کرد که اریک می گفت سایه ی لیزا روی یخچالِ جدید است .
 
 
ولادیمیر نابوکف - پنین - مترجم : رضا رضایی

هیچ نظری موجود نیست: