« چند سالتان است ؟»
ایوان با بی احترامی جواب داد: « چرا ولم نمی کنید؟» و رو برگرداند.
«چرا اینقدر گوشت تلخی می کنید؟ مگر حرف بدی زدم که عصبانی شدید؟»
« بیست و سه سالم است!» ایوان هیجان زده این را گفت و ادامه داد: « و از همه شما شکایت خواهم کرد و مخصوصا از تو تخم شپش» تفی به ریوخین انداخت.
« از چی شکایت خواهید کرد؟»
ایوان با عصبانیت جواب داد: « از اینکه مرا_یک آدم سالم را- بازداشت کرده اید و بزور به این دیوانه خانه آورده اید

میخائیل بولگاکف - مرشد و مارگریتا - مترجم:عباس میلانی

هیچ نظری موجود نیست: