متی. تو یه دختر کوچولویی. اما هیچ کس یه دختر کوچولو یا یه پسر کوچولو باقی نمیمونه. یه دفعه دخترای کوچولو، روژ لب میزنن، یه دفعه پسرای کوچیک صورتشونو تیغ میزنن و سیگار میکشن. برای همین بچه بودن، خیلی کوتاهه. امروز تو ده سالته، برای دیدنم توی برف میدوی. آماده ای، کاملا آماده ای که با من تا پایین خیابون اسپرینگ سورتمه سواری کنی. فردا تو بیست ساله ای و با چند نفر توی اتاق نشیمن نشستی و منتظری که ببرنت بیرون. یه دفعه مجبور میشی به باربر انعام بدی، به خاطر لباسای گرون نگران میشی، دخترا رو موقع ناهار میبینی، با خودت فکر میکنی چرا نمیتونی یه نفرو که دقیقا مال خودته ببینی. همه ی اینا اتفاق می افته. اما به نظر من ، متی- اگه نظری داشته باشم، متی- اینه که: یه جورایی سعی کن به بهترین شکلی که میتونی، زندگی کنی. چیزی به مردم بگو که فکر کنن بهترین حرف دنیاس...

جی دی سلینجر - یاد داشت های شخصی یک سرباز

هیچ نظری موجود نیست: