می خواستم كتابم را نذر تو كنم
به چشمهایت نگریستم
چشم نداشتی
می خواستم ببوسمت
به صورتت نگاه كردم
چهره نداشتی
می خواستم دستت را بگیرم
دست نداشتی
حرفهای دلنشین مرا نشنیدی
گوش نداشتی
دوست داشتم چیزی بگویی
زبان نداشتی
می خواستم كنارت بنشینم
كناری نداشتی
می خواستم كتابم را نذر تو كنم
اسم نداشتی
شعرم را كبوتر پس آورد
در این دنیا
زنی آنطور كه باید
پیدا نمی شود


عزیز نسین- مترجم رسول یونان

هیچ نظری موجود نیست: