" از نفرتی لبریز "
ما نوشتیم و گریستیم
ما خنده‌كنان به رقص برخاستیم
ما نعره‌زنان از سر جان گذشتیم
كس را پروای ما نبود.
در دوردست مردی را به دار آویختند:
كس به تماشا سر بر نداشت
ما نشستیم و گریستیم
ما با فریادی
از قالب خود برآمدیم.

"احمد شاملو"

هیچ نظری موجود نیست: