آمدیم پایین توی اطاق نشستیم. امپراطور هم بعد آمد پایین. می نشستیم، بر می خاستیم، حرف می زدیم، صاحب منصب ها همه راه می رفتند، می نشستند، آزادی بود، یکی ایستاده بود کونش را به امپراطور کرده سیگار می کشید، یکی نشسته بود و کونش به امپراطور سیگار می کشید. یکی کونش را به ما کرده بود. هر کدام یک حالت آزادی داشتند...

روزنامه ی خاطرات ناصرالدین شاه در سفر سوم فرنگ، ص 220

هیچ نظری موجود نیست: