کشیدهاند آوردهنش دم درِ خونه ، عدل یک جایی که هر الدنگی ازاینجا رد شد سرش رو بکنه تو خونهی من . من به اَدی گفتم شگون نداره آدم کنار جاده زندگی کنه ، عین همهی زنها به من میگه " خوب پس خونهت رو ببر یک جای دیگه . " ولی من بهش گفتم این کارشگون نداره ، چونکه خداوند جاده رو برای حرکت درست کرده : برای همینه که جاده رو تخت خوابونده رو زمین . خدا اگه بخواد یک چیزی دائم حرکت کنه درازش میکنه رو زمین ، مثل خود جاده ، یا اسب ، یا گاری ، اگه بخواد یک چیزی سرجاش وایسه سرپا درستش میکنه ، مثل درخت یا آدم . پس خداوند قصدش این نبوده که آدمیزاد کنار جاده زندگی کنه ، چونکه میگم آخه کدومش اول پیدا میشه؛ جاده یا خونه؟هیچ دیدهای خدا بیاد جلو یک خونه جاده بکشه؟ نخیر ، معلومه ندیدهای ، چون فقط آدمه که راحت نمیشینه تا وقتی که یک خونهای برای خودش بسازه ، اون هم یک جایی که هر کی با گاریش رد شد تف بندازه درِ خونهی آدم ، که آدم بیقرار میشه میخواد از جاش بلند شه بره یک جای دیگه ، در صورتیکه قصد خداوند این بوده که آدم سرجاش وایسه ، مثل درخت یا بتهی ذرت . چونکه اگه قصد خداوند این بود که آدم دائم حرکت کنه از اینجا بره یک جای دیگه ، چرا رو شکم درازش نمیکرد ، مثل مار؟عقل آدم میگه خدا این کار رو میکرد.
ویلیام فاکنر - گوربهگور - مترجم : نجف دریابندری